پنجره مجازی من

دلــنوشته های مــن از همه نـــوع موضـــوع

پنجره مجازی من

دلــنوشته های مــن از همه نـــوع موضـــوع

آخرین نظرات

۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

دیروز داشتم از تلویزیون یه مقدار از فوتبال بایرن مونیخ و دورتموند رو تماشا میکردم که چیزی نظرم رو جلب کرد.

به پیراهن تیم فوتبال بایرن مونیخ نگاه کنین:

پیراهن بایرن مونیخ

چی ازش متوجه میشین؟

-------------------------------------------------------------

اگه خوب دقت کنین می بینید که نام باشگاه رو بالا درج کردند و نام بازیکن رو در پایین گذاشتند.

این موضوع قطعا اتفاقی نیست.

در خیلی از باشگاه ها برعکسه و نام بازیکن رو بالا درج میکنند.

به نظر من این فلسفه باشگاه بایرن مونیخ هست که اعتقاد داره باشگاه بالاتر از هر چیز دیگه ای هست و هیچکس نامش بزرگتر و بالاتر از نام باشگاه بایرن مونیخ نیست.

این موضوع رو بایرن مونیخ در عمل هم همیشه نشون داده و هیچوقت در این باشگاه، منافع رو فدای نام ها نکردند. حالا مقایسه کوچیکی انجام بدین و ببینین در فوتبال ما چی میگذره! یه عده باشگاه پرسپولیس رو به تباهی کشوندن و کلا ماها فقط سر کار هستیم و هیچ لذتی هم نمی بریم.

----------------------------------------------------------------

حرف من اصلا در مورد فوتبال نیست بلکه در مورد طرز فکر هست. واسه اینکه ثابت کنم منظور من در مورد طرز فکرها هستش توصیه میکنم این لینک رو هم با دقت ببینین:

[راز ممنوعیت آدامس!]

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۱۵
فرزاد

مردی در کنار چاه زنی زیبا دید، از او پرسید: مکر زنان چیست؟

زن داد و فریاد کرده و مردم را فراخواند، مرد که بسیار وحشت کرده بود پرسید: چرا چنین می‌کنی؟

من که قصد اذیت کردن شما را نداشتم، دیدم خانم محترم و زیباروی هستی خواستم از شما سوالی بپرسم.

در این هنگام زن سطل آبی از چاه بیرون کشید و آن را بر سر خود ریخت، مرد باتعجب پرسید: چرا چنین کردی؟

زن خطاب به مردم که برای کمک آمده بودند گفت: ای مردم من در چاه افتاده بودم و این مرد جان مرا نجات داد، مردم از آن مرد تشکر کرده و متفرق شدند.

دراین هنگام زن خطاب به مرد گفت: این است مکر زنان، اگر اذیتشان کنی تورا می‌کشند و اگر احترامشان کنی خوشبختت می‌کنند.

شیطان که با فرزندش نظاره گر ماجرا بود در حالی که سیگارش را می‌تکاند به فرزندش گفت: خره، یاد بگیر

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۳۳
فرزاد

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۱۷
فرزاد

کسی که دربارهٔ پول و دستمزدش زیاد اصرار نمی‌کند و خیال می‌کند دیگران انصاف و شعور دارند، احمق نیست، مناعت طبع دارد.

کسی که برای شنیدن حرف‌ها و شعرها و قصه‌ها و اثار هنری یک جوان بی تجربه وقت می‌گذارد

و حوصله به خرج می‌دهد، احمق نیست، انسان است.

کسی که به موقع می‌آید و برای با کلاس بودن، عده ای را منتظر نمی‌گذارد،

احمق نیست، منظم و محترم است.

کسی که به دیگران اعتماد می‌کند و آن‌ها را سر سفرهٔ خود می نشاند و به خانه‌اش

راه می‌دهد یا به محفل دوستانه و چای و قهوه ای دعوت می‌کند

و صمیمانه و دوستانه رفتار می‌کند،احمق نیست، متواضع و مهربان است.

کسی که کتاب‌هایش را و یادداشت‌ها و جزوه‌هایش را به دیگران می‌دهد،

احمق نیست، مهربان و منصف است.

کسی که برای حل مشکلات دیگران به آن‌ها پول قرض می‌دهد یا ضامن وام آن‌ها می‌شود

و به دروغ نمی‌گوید که ندارم و گرفتارم، احمق نیست. کریم و جوانمرد است.

کسی که از معایب و کاستی‌های دیگران، درمی گذرد

و بدی‌ها را نادیده می‌گیرد، احمق نیست. شریف است.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۵۹
فرزاد

ﻣﺰﺭﻋﻪﺩﺍﺭی به ﻳﮏ جوان ﺩﺭ ﺗگزﺍﺱ ﻳﮏ ﺍﻻﻍ فروخت ﺑﻪ ﻗﻴﻤﺖ 100 ﺩﻻﺭ. ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺰﺭﻋﻪﺩﺍﺭ ﺍﻻﻍ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺑﺪﻫﺪ. ﺍﻣﺎ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ سراغ او ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﺘﺄﺳﻔﻢ ﺟﻮﻭﻥ ﺧﺒﺮ ﺑﺪﻱ ﺑﺮﺍﺕ ﺩﺍﺭﻡ. ﺍﻻﻏﻪ ﻣﺮﺩ.»
ﺟﻚ جوان ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : « ﺍﻳﺮﺍﺩﻱ ﻧﺪﺍﺭﻩ . ﻫﻤﻮﻥ ﭘﻮﻟﻢ ﺭﻭ ﭘﺲ ﺑﺪﻩ»
ﻣﺰﺭﻋﻪﺩﺍﺭ ﮔﻔﺖ : «ﻧﻤﻲﺷﻪ . ﺁﺧﻪ ﻫﻤﻪ ﭘﻮﻝ ﺭﻭ ﺧﺮﺝ ﮐﺮﺩﻡ..»
ﺟﻚ ﮔﻔﺖ: «ﺑﺎﺷﻪ. ﭘﺲ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﺑﺪﻩ.»
ﻣﺰﺭﻋﻪﺩﺍﺭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﻲﺧﻮﺍﻱ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﭼﻲ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻲ؟»
ﺟﻚ ﮔﻔﺖ: «ﻣﻲﺧﻮﺍﻡ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻗﺮﻋﻪﮐﺸﻲ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﮐﻨﻢ.»
ﻣﺰﺭﻋﻪﺩﺍﺭ ﮔﻔﺖ: «ﻧﻤﻲﺷﻪ ﮐﻪ ﻳﻪ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺮﻋﻪﮐﺸﻲ ﮔﺬﺍﺷﺖ!»
ﺟﻚ ﮔﻔﺖ: «ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﮐﻪ ﻣﻲﺗﻮﻧﻢ. ﺣﺎﻻ ﺑﺒﻴﻦ. ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﮐﺴﻲ ﻧﻤﻲﮔﻢ ﮐﻪ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.»
ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ﺑﻌﺪ ﻣﺰﺭﻋﻪﺩﺍﺭ ﺟﻚ ﺭﻭ ﺩﻳﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ: «ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺍﻻﻍ ﻣﺮﺩﻩ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ؟»
ﺟﻚ ﮔﻔﺖ: «به ﻗﺮﻋﻪﮐﺸﻲ ﮔﺬﺍﺷﺘﻤﺶ. 500 ﺗﺎ ﺑﻠﻴﺖ 2 ﺩﻻﺭﻱ ﻓﺮﻭﺧﺘﻢ ﻭ 998 ﺩﻻﺭ ﺳﻮﺩ ﮐﺮﺩﻡ.»
ﻣﺰﺭﻋﻪﺩﺍﺭ ﭘﺮﺳﻴﺪ: «ﻫﻴﭻ ﮐﺲ ﻫﻢ ﺷﮑﺎﻳﺘﻲ ﻧﮑﺮﺩ؟»
ﺟﻚ ﮔﻔﺖ: «ﻓﻘﻂ ﻫﻤﻮﻧﻲ ﮐﻪ ﺍﻻﻍ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﻣﻦ ﻫﻢ ۲ ﺩﻻﺭﺵ ﺭﻭ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻡ.»

ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﺮﺍتوﻥ و میگه «ﺗﻮ ﻓﻼﻥ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﯿﺪ و ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻫﺮ ﭘﯿﺎﻡ ﻓﻘﻂ 50 ﺗﻮﻣﻦ» ﺩﻗﯿﻘﺎً ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻧﻮﻋﻪ.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۲۸
فرزاد

این هفته فیلم سینمایی «چ» از تلویزیون پخش شد. من با توجه به اینکه تعریف های زیادی در مورد این فیلم شنیده و خونده بودم نشستم و بیشترش رو تماشا کردم. (البته ابتدای فیلم رو ندیدم)

اما من که از دیدن این فیلم هیچ لذتی نبردم. تعجب کردم چطور این همه سر و صدا هم کرده بود. تنها وجه مثبتی که دیدم بازی قشنگ بابک حمیدیان بود. البته جلوه های وِیژه این فیلم هم خوب بود.

اما فکر کنم اگر کسی در مورد دکتر چمران کتاب مطالعه بکنه چیزهای بیشتری نصیبش بشه. در واقع از نظر من این فیلم صرفا بیان نظرات ابراهیم حاتمی کیا بود. اصلا خانم مریلا زارعی اون وسط چیکار می کرد؟! رنج و بدبختی رو که خیلی از جاهای فیلم می شد دید. شایدم این نقش در واقع می خواست شخصی رو نشون بده که بین حق و باطل و یا انتخاب چمران به عنوان نماینده انقلاب و همینطور برادرش به عنوان جدایی طلب، گیر کرده بود.

شاید بعضی ها یادشون بیاد که در دهه هفتاد سریالی با نام "سیمرغ" پخش می شد که در مورد شهیدان شیرودی و کشوری بود، البته گهگاهی تلویزیون باز هم اون سریال قشنگ رو پخش میکنه.

یکی از قسمت های سریال سیمرغ کاملا در مورد دکتر چمران بود. به نظر من چمرانی که در سریال سیمرغ دیدم بسیار بسیار برای من باور پذیرتر بود. اصلا گریم بازیگر نقش چمران خیلی خیلی بهتر از این فیلم "چ" بود. عکسی ازش پیدا نکردم وگرنه بهتون نشون میدادم که اون بازیگر چقدر شباهتش بیشتر از فریبرز عرب نیا بود. تازه به نظر من اگه صدای فریبرز عرب نیا رو دوبله کرده بودند و صدای خودش نبود خیلی بهتر هم می شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۱۳
فرزاد