خدا جون میگم خبر داری شوخی شوخی داریم پیر میشیم...
قرار نیست یکم ما رو به آرزوهامون برسونی؟
خدا جون میگم خبر داری شوخی شوخی داریم پیر میشیم...
قرار نیست یکم ما رو به آرزوهامون برسونی؟
ﺟﻐﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ:
ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﻦ ﻭ ﺁﻭﺍﺯﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ...
ﻭ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ: ﺁﻭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻮﯼ ﺩﻝ ﮐﻨﺪﻥ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻦ ﺍﻧﺪ...ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ...
ﺗﻮ ﻣﺮﻍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﯼ!!
ﻭ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﺪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﻝ ﻧمی بندد..
ﺩﻝ ﻧﺒﺴﺘﻦ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ..
ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﮐﻪ ﺁﻭﺍﺯ ﺗﻮ "ﺣﻘﯿﻘﺖ" ﺍﺳﺖ ﻭ ﻃﻌﻢ" ﺣﻘﯿﻘﺖ" ﺑﺴﯿﺎﺭ "ﺗﻠﺦ"
۱.هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
۲.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
۳.اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
۵.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
۶.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
۷.تربت، دفع بلا میکند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت میشود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.
۸.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصهدار که میشوید، گویا بدنتان چین میخورد و استغفار که میکنید، این چین ها باز می شود.
۹. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.
۱۰.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
۱۱.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
۱۲. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
۱۳.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دههی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
۱۴.دل های مؤمنین که به هم وصل میشود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است...شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند."
۱۵.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.
منبع: [باشگاه خبرنگاران]
یه لحظه گوش کن "خدا".. جدی میگم نه شکوه است و نه گلایه،
در این دنیا حال خیلی ها اصلا خوب نیست، یه دستی بکش به زندگیشون...!
چند هفته ای هست که سریالی به اسم شکرآباد در شبکه نسیم پخش میشه. من یک یا دو بار تونستم این سریال رو ببینم. با اینکه سازندگان این سریال زحمت هم کشیده اند و از لوکیشن های زیادی هم استفاده کرده اند، اما اشکالات مهمی در مورد این برنامه به ذهنم رسید.
دیدن این فیلم منو بیشتر به یاد انیمیشن شکرستان انداخت. شکرستانی که یک سری آدم کج و کوله و بعضا احمق در اون نماد ایرانیان قدیم هستند. حالا جالبیش این هست که میگفتند این شکرستان رو به چند کشور هم فروخته اند! در شکرستان اساس کار بر مبنای تعریف حکایات قدیمی هست که خب به قول خودشون تغییراتی در این حکایات داده شده تا مخاطبش خوشش بیاد...
شکرآباد هم تا حد زیادی از شکرستان کپی شده و کاملا تم اون رو تداعی میکنه. عوامل سریال خنده بازار که در اواخر کار با بن بست مواجه شده بودند و به بی محتوایی و تکرار افتاده بودند باز هم در این سریال حضور دارند که به نظر من این نقطه ضعف هست و ای کاش تعداد بازیگران جدیدتر بسیار بیشتر بودند. باز هم متاسفانه این برنامه شکرآباد وام دار خنده بازار نیز هست که خب استفاده از بازیگران اون سریال، شوخی ها و ژست های کاملا تکراری و ... کاملا دیدن شکرآباد رو ملال آور میکنه. من که چیز مثبت قابل ذکری به نظرم نرسید، اگه شما چیز خاصی به نظرتون میاد اینجا کامنت بگذارین.